عضو شوید



:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



تنهاییم را با کسی قسمت نخواهم کرد یکبار قسمت کردم چندین برابر شد دفتر دلم را در خلوت می گشایم هر ورق یاد تو را زنده می کند آهسته زمزمه می کنم دفتر عشق مرا آهسته بگشای ای دوست... در میان هر ورق نام تو خفته است...

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان دل نوشته های پسرک تنها... و آدرس 2boy1girl.mahtarin.com 
لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






آمار مطالب

:: کل مطالب : 199
:: کل نظرات : 71

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 14

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 29
:: باردید دیروز : 239
:: بازدید هفته : 268
:: بازدید ماه : 1929
:: بازدید سال : 34642
:: بازدید کلی : 114892

RSS

Powered By
loxblog.Com

یکی نیست که قدر دلم رو بدونه...

ورود به ماه محرم
پنج شنبه 1 آبان 1393 ساعت 15:16 | بازدید : 620 | نوشته ‌شده به دست Masoud | ( نظرات )

ورود به ماه محرم

 

یازده ماه از خدا این روزها را خواستم

دیدۀ تر خواستم حال بکا را خواستم

 اذن دق الباب این خانه برای ما بس است

 استجابت پیشکش فیض دعا را خواستم

 یازده ما هست می خواهم که سلطانی کنم

پشت این در ماندن و دست گدا را خواستم

 قول دادم این محرم معصیت کمتر کنم

 همت توبه به درگاه خدا را خواستم

از علی موسی الرضا رزق لباس مشکیه

 دستباف حضرت خیرالنسا را خواستم

هر محرم زیر دین صلح آقاییم ما

 یا امام مجتبی اشفع لنا را خواستم

کربلایی نیستم اما تو شاهد باش که

 هردعایی کردم اول کربلا را خواستم

شصت شب از صبح تا شب نوکری در روضه ها

 طعنه خوردن،سوختن پای شما را خواستم

 گرچه ناقابلتر از این حرف ها هستم ولی

 یک زیارت اربعین پایین پا را خواستم

 از نجف تا کربلا پای پیاده دست جمع

روضه خواندن بین این صحن و سرا را خواستم

 اهل عالم دارد از ره ماه ماتم میرسد

هیئتی ها یاعلی! دارد محرم میرسد.

 

 

 

 

 

محرم ,کربلا  , امام حسین (ع) , شهید کربلا , سالار شهیدان , کرب و بل بلا , علمدار , علمدار بی دست , سردار بی سر



:: موضوعات مرتبط: داستان , جملات کوتاه , خدا , دل نوشته... , محرم , ,
:: برچسب‌ها: محرم , کربلا , امام حسین (ع) , شهید کربلا , سالار شهیدان , کرب و بل بلا , علمدار , علمدار بی دست , سردار بی سر ,
|
امتیاز مطلب : 42
|
تعداد امتیازدهندگان : 10
|
مجموع امتیاز : 10
محرم
پنج شنبه 1 آبان 1389 ساعت 15:5 | بازدید : 774 | نوشته ‌شده به دست Masoud | ( نظرات )
امام حسین(ع)-مناجات: ورود به محرم
پنج شنبه 1 آبان 1393 ساعت 14:36 | بازدید : 584 | نوشته ‌شده به دست Masoud | ( نظرات )

امام حسین(ع)-مناجات

 

سوز همیشه ی جگرم باش یا حسین

من سینه می زنم سپرم باش یا حسین

در طول عمر جز تو پناهی نداشتم

مثل گذشته ها پدرم باش یا حسین

هر روز مادرم سر سجاده گفته است

خیلی مراقب پسرم باش یا حسین

ای نام تو بهانه ی شیرین زندگی

شور محرم و صفرم باش یا حسین

پایین پات سربگذارم تو هم بیا

بالای جسم محتضرم باش یا حسین

جان مرا بگیر حوالی قتلگاه

این گونه اخرین خبرم باش یا حسین

دستم به دامنت نرسید این جهان اگر

باب الحسین منتظرم باش یا حسین

باشد قرار بعدی ما اربعین حرم

مهر قبولی گذرم باش یا حسین

سربازهای لشكر یا زینب توایم

حرز مدافعان حرم باش یا حسین



 

 

 

 

محرم  , کربلا , امام حسین (ع), شهید کربلا , سالار شهیدان   , کرب و بل بلا , علمدار , علمدار بی دست , سردار بی سر



:: موضوعات مرتبط: داستان , جملات کوتاه , خدا , دل نوشته... , محرم , دانلود مداحی محرم 93 , ,
:: برچسب‌ها: محرم , کربلا , امام حسین (ع) , شهید کربلا , سالار شهیدان , کرب و بل بلا , علمدار , علمدار بی دست , سردار بی سر ,
|
امتیاز مطلب : 37
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8
توهین ؟!
پنج شنبه 27 شهريور 1393 ساعت 11:6 | بازدید : 634 | نوشته ‌شده به دست Masoud | ( نظرات )

چندی پیش نمایشگاه کتابی در دانشگاه تبریز برگزار گردید که اخبارو تصاویر مربوط به آن به گستردگی توسط وبسایتهای تجزیه طلبان پوشش داده شد. در یکی از این تصاویر که توسط سایت تجزیه طلب تبریز سسی منتشر شده ,پوستر بزرگی از صحنه ی مرگ کورش کبیر به چشم می خورد که تابلویی اثر یک نقاش هلندی به نام« پتر پال روبنز» در قرن هفدهم است و با الهام از صحنه ی کشته شدن کورش هخامنشی نقاشی شده است
بر پایه ی روایت هرودوت که یکی از چند روایت موجود از مرگ پادشاه ایران است ,پس از کشته شدن کورش کبیر, سر او از پیکر بی جانش جدا شده و توسط ملکه ی ماساگت ها,تهم ریش یا تومیریس مورد اهانت قرار گرفت. متاسفانه در چند سال اخیر تجزیه طلبان و پان ترکیستها با ترک خواندن اقوام سکایی و ماساگتها سعی در بهره گیری تبلیغاتی از این ماجرا کردند.بر مبنای تمام مستندات موجود از جمله مستندات دانشنامه ی معتبر بریتانیکا , ماساگتها از اقوام ایرانی تبار بودند و مطلقا ارتباطی میان ایشان و اقوام ترک تبار نیست.
 


:: موضوعات مرتبط: داستان , ,
:: برچسب‌ها: توهین به کوروش کبیر , اس ام اس فاز سنگین , آرشیو شاخ ترین اسمس های فازبالا , اس ام اس خاص , اس ام اس فاز سنگین , پیامک فاز سنگین ,
|
امتیاز مطلب : 65
|
تعداد امتیازدهندگان : 13
|
مجموع امتیاز : 13
میخواهم
دو شنبه 6 مرداد 1393 ساعت 13:11 | بازدید : 678 | نوشته ‌شده به دست Masoud | ( نظرات )

* *
*می خواهم برگردم به روزهای کودکی آن زمان ها که : پدر 
تنها قهرمان بود .*
* عشــق، تنـــها در آغوش مادر خلاصه میشد *
 
*بالاترین نــقطه ى زمین، شــانه های پـدر بــود ... *
 
*بدتـرین دشمنانم، خواهر و برادر های خودم بودند . *
 
*تنــها دردم، زانو های زخمـی ام بودند. *
 
*تنـها چیزی که میشکست، اسباب بـازیهایم بـود *
 
*و معنای خداحافـظ، تا فردا بود...!*
 



:: موضوعات مرتبط: داستان , جملات کوتاه , جدایی , ,
|
امتیاز مطلب : 15
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
آزمایش
دو شنبه 6 مرداد 1393 ساعت 12:14 | بازدید : 793 | نوشته ‌شده به دست Masoud | ( نظرات )
ﺳﻼﻡ ﺧﺎﻧﻮﻡ

- ﺳﻼﻡ

- ﻣﻦ ﺍﺯ ﺁﺯﻣﺎﯾﺸﮕﺎﻩ ﺗﻤﺎﺱ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﻡ

- ﺑﻔﺮﻣﺎﯾﯿﺪ ، ﺍﻣﺮﺗﻮﻥ؟

- ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺘﻢ ﺑﮕﻢ ﻣﺘﺎﺳﻔﺎﻧﻪ ﺁﺯﻣﺎﯾﺸﻬﺎﯼ ﻫﻤﺴﺮﺗﻮﻥ ﺑﺎ یکیﺩﯾﮕﻪ ﻗﺎﻃﯽ ﺷﺪﻩ ﻭ ﻣﺎ ﺍﻻﻥ ﺩﻭ ﺗﺎ ﺟﻮﺍﺏ ﺁﺯﻣﺎﯾﺶ ﻣﺘﻔﺎﻭﺕ ﺩﺍﺭﯾﻢ

- ﺍﻭﺍ ! ﯾﻌﻨﯽ چیﺧﺎﻧﻮﻡ؟ ﺍﯾﻦ ﭼﻪ ﻭﺿﻌﺸﻪ؟

- ﻣﺘﺎﺳﻔﻢ ! ﻭﻟﯽ ﮐﺎﺭﯾﻪ ﮐﻪ ﺷﺪﻩ

- ﺣﺎﻻ ﺟﻮﺍﺏ ﺁﺯﻣﺎﯾﺸﻬﺎ چیﻫﺴﺖ؟

- ﯾﮑﯿﺸﻮﻥ ﺁﻟﺰﺍﯾﻤﺮ ﺩﺍﺭﻩ ﻭ یکی ﺩﯾﮕﺸﻮﻥ ﺍﯾﺪﺯ !

- ﻭﺍﯼ ! ﺣﺎﻻ ﻣﻦ ﺑﺎﯾﺪ ﭼﯿﮑﺎﺭ ﮐﻨﻢ؟

- ﻧﮕﺮﺍﻥ ﻧﺒﺎﺷﯿﻦ، ﻣﻦ ﻭﺍﺳﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺗﻤﺎﺱ ﮔﺮﻓﺘﻢ،

ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺘﻢ ﺑﮕﻢ ﻫﻤﺴﺮﺗﻮﻥ ﺭﻭ ﺍﺯ ﺧﻮﻧﻪ ﺑﻨﺪﺍﺯﯾﻦ ﺑﯿﺮﻭﻥ،

ﺍﮔﻪ ﺗﻮﻧﺴﺖ ﺑﺮﮔﺮﺩﻩ نذار بیاد تو...!


:: موضوعات مرتبط: داستان , جملات کوتاه , خنده دار , ,
|
امتیاز مطلب : 15
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
دوستتدارم
دو شنبه 6 مرداد 1398 ساعت 11:7 | بازدید : 1610 | نوشته ‌شده به دست Masoud | ( نظرات )



هـمـیـלּ ڪــﮧ تـــو میـבانـﮯ


[تصویر:  l457cdsiked9cofwfsm.gif]



ڪــافــیــωـــتـــ...



بگـذار خـــفــــﮧ ڪـنـב خــوבش را



בنیــــا...!!!
 
 
 
 


:: موضوعات مرتبط: داستان , جملات کوتاه , جدایی , خنده دار , عکس , خدا , اس ام اس , دل نوشته... , ,
:: برچسب‌ها: دوستت دارم , اس ام اس فاز سنگین , آرشیو شاخ ترین اسمس های فازبالا , اس ام اس خاص , اس ام اس فاز سنگین , پیامک فاز سنگین ,
|
امتیاز مطلب : 691
|
تعداد امتیازدهندگان : 179
|
مجموع امتیاز : 179
گل سرخ...
چهار شنبه 7 خرداد 1393 ساعت 15:27 | بازدید : 843 | نوشته ‌شده به دست Masoud | ( نظرات )

اتوبوس با سر و صدای زیادی در حرکت بود. یکی از مسافران پیرمردی بود که دسته گل سرخ بسیار زیبایی در دست داشت.

نزدیک او دختر جوانی نشسته بود که مرتب به گل های زیبای پیرمرد نگاه می کرد.

به نظر می رسید از آنها خیلی خوشش آمده است.


ساعتی بعد اتوبوس توقف کرد و پیرمرد باید پیاده می شد.

پیرمرد بدون مقدمه چینی دسته گل را به دختر جوان داد و گفت:

مثل این که شما گل رز دوست دارید . فکر می کنم همسرم هم موافق باشد که گل ها را به شما بدهم.

به او خواهم گفت که این کار را کردم.

دختر جوان گل ها را گرفت خیلی خوشحال شده بود . پیرمرد پیاده شد و اتوبوس دوباره به راه افتاد

دختر جوان که بیرون را نگاه می کرد ؛ پیرمرد را دید که وارد قبرستان کنار جاده شد.

 



بهترین و زیباترین چیزهای دنیا را نه می توان دید و نه می توان لمس كرد ،  باید در درون احساسشان کرد.

 



:: موضوعات مرتبط: داستان , ,
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
آلزایمر
جمعه 9 اسفند 1392 ساعت 18:56 | بازدید : 1282 | نوشته ‌شده به دست Masoud | ( نظرات )

چمدونش را بسته بودیم،با خانه سالمندان هم هماهنگ شده بود کلا یک ساک داشت ،

کمی نون روغنی، آبنات، کشمش ،چیزهایی شیرین، برای شروع آشنایی … گفت: “مادر جون، من که چیز زیادی نمیخورم یک گوشه هم که نشستم نمیشه بمونم، دلم واسه نوه هام تنگ میشه!” گفتم: “مادر من دیر میشه، چادرتون هم آماده ست، منتظرن.”

گفت: “کیا منتظرن؟ اونا که اصلا منو نمیشناسن! آخه اون جا مادرجون، آدم دق میکنه ها، من که اینجا به کسی کار ندارم اصلا، اوم، دیگه حرف نمی زنم. خوبه؟ حالا میشه بمونم؟” گفتم: “آخه مادر من، شما داری آلزایمر می گیری همه چیزو فراموش می کنی!”

 



:: موضوعات مرتبط: داستان , ,
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
:: ادامه مطلب ...
حکایت
جمعه 9 اسفند 1392 ساعت 17:38 | بازدید : 1356 | نوشته ‌شده به دست Masoud | ( نظرات )

ملا نصرالدين هر روز در بازار گدايي مي‌كرد و مردم با نيرنگي٬ حماقت او را دست مي‌انداختند. دو سكه به او نشان مي‌دادند كه يكي شان طلا بود و يكي از نقره. اما ملا نصرالدين هميشه سكه نقره را انتخاب مي‌كرد. اين داستان در تمام منطقه پخش شد. هر روز گروهي زن و مرد مي‌آمدند و دو سكه به او نشان مي دادند و ملا نصرالدين هميشه سكه نقره را انتخاب مي‌كرد.

 

تا اينكه مرد مهرباني از راه رسيد و از اينكه ملا نصرالدين را آنطور دست مي‌انداختند٬ ناراحت شد. در گوشه ميدان به سراغش رفت و گفت: هر وقت دو سكه به تو نشان دادند٬ سكه طلا را بردار. اينطوري هم پول بيشتري گيرت مي‌آيد و هم ديگر دستت نمي‌اندازند. ملا نصرالدين پاسخ داد: ظاهراً حق با شماست٬ اما اگر سكه طلا را بردارم٬ ديگر مردم به من پول نمي‌دهند تا ثابت كنند كه من احمق تر از آن‌هايم. شما نمي‌دانيد تا حالا با اين كلك چقدر پول گير آورده‌ام.
«اگر كاري كه مي كني٬ هوشمندانه باشد٬ هيچ اشكالي ندارد كه تو را احمق بدانند.»

 

 

ملا 
نصر الدین,حکایت ملا نصر الدین,داستان ملا نصر الدین



:: موضوعات مرتبط: داستان , ,
:: برچسب‌ها: ملا نصرالدين , گدايي , نيرنگي٬احمق , پول , طلا , هوشمندانه , ,
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
چنتا سیب داریم...
چهار شنبه 23 بهمن 1392 ساعت 10:26 | بازدید : 996 | نوشته ‌شده به دست Masoud | ( نظرات )

معلمی به یک پسر هفت ساله ریاضی درس میداد.

یک روز که پسر پیش معلم آمده بود ، معلم میخواست شمارش و جمع را به پسرک آموزش دهد. معلم از پسر پرسید :

اگر من یک سیب ، با یک سیب دیگه و یک سیب دیگه به تو بدهم ،

چندتا سیب داری ؟ پسرک کمی فکر کرد و با اطمینان گفت : چهار !

معلم که نگران شده بود انتظار یک جواب درست را داشت ؛



:: موضوعات مرتبط: داستان , ,
|
امتیاز مطلب : 14
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
:: ادامه مطلب ...
خدا
شنبه 19 بهمن 1392 ساعت 11:6 | بازدید : 1531 | نوشته ‌شده به دست Masoud | ( نظرات )

میگـטּ : خـבا آבمایے رو ڪـﮧ خیلے בوست בاره زیاב امتحاטּ میڪنـﮧ !!



اینطور ڪـﮧ مـטּ حساب ڪرבم



حس میڪنم خـבا " בیوونه ے " منـﮧ . . . !!!



:: موضوعات مرتبط: داستان , جملات کوتاه , جدایی , خنده دار , عکس , خدا , اس ام اس , ,
:: برچسب‌ها: בیوونه , בیوونه , בیوونه , حساب ڪرבم , حس میڪنم , زیاב امتحاטּ میڪنـﮧ !! , ,
|
امتیاز مطلب : 12
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
خدا...
شنبه 12 بهمن 1392 ساعت 13:34 | بازدید : 947 | نوشته ‌شده به دست Masoud | ( نظرات )

آهنگری بود که با وجود رنج های متعدد و بیماری اش عمیقاً به خدا عشق می ورزید .

روزی یکی از دوستانش که اعتقادی به خدا نداشت از او پرسید :

« تو چگونه می توانی خدایی را که رنج و بیماری نصیبت می کند دوست داشته باشی ؟

آهنگر سر به زیر آورد و گفت :« وقتی که می خواهم وسیله ای آهنی بسازم

یک تکه آهن را در کوره قرار می دهم . سپس آن را روی سندان می گذارم و می کوبم

تا به شکل دلخواهم درآید .

اگر به صورت دلخواهم درآمد می دانم که وسیله مفیدی خواهد بود

اگر نه آن را کنار می گذارم

. همین موضوع باعث شده است که همیشه

به درگاه خداوند دعا کنم که خدایا ! مرا در کوره های رنج قرار ده اما کنار نگذار ! »



:: موضوعات مرتبط: داستان , ,
|
امتیاز مطلب : 20
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
وفاداری مرد
شنبه 28 دی 1392 ساعت 12:43 | بازدید : 1298 | نوشته ‌شده به دست Masoud | ( نظرات )
روزی زنی نزد شیوانا استاد معرفت آمد و به او گفت که همسرش نسبت به او و فرزندانش بی‌تفاوت شده است و او می‌ترسد که نکند مرد زندگی‌اش دلش را به دیگری سپرده باشد. شیوانا از زن پرسید: “آیا مرد نگران سلامتی او و بچه‌هایش هست و برایشان غذا و مسکن و امکانات رفاهی را فراهم می‌کند؟!” زن پاسخ داد: “آری، در رفع نیازهای ما سنگ تمام می‌گذارد و از هیچ چیز کوتاهی نمی‌کند!” شیوانا تبسمی کرد و گفت: “پس نگران نباش و با خیال راحت به زندگی خود ادامه بده!” دو ماه بعد دوباره همان زن نزد شیوانا آمد و گفت: “به مرد زندگی‌اش مشکوک شده است. او بعضی شبها به منزل نمی‌آید و با ارباب جدیدش که زنی پولدار و بیوه است صمیمی شده است. زن به شیوانا گفت که می‌ترسد مردش را از دست بدهد.” شیوانا از زن خواست تا بی‌خبر به همراه بچه ها به منزل پدر برود و واکنش همسرش را نزد او گزارش دهد.

:: موضوعات مرتبط: داستان , ,
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
:: ادامه مطلب ...
دختر هوس باز
شنبه 28 دی 1392 ساعت 11:38 | بازدید : 1227 | نوشته ‌شده به دست Masoud | ( نظرات )

هر روز با یک نفر در حیاط دانشگاه بود.در کل دانشگاه بد نام بود و همه ازش بد می گفتند.نمی دونید وقتی در موردش حرف بدی

می شنیدم چطور آتیش می گرفتم اما راستش حرف هایشان دروغ نبود.فقط خدا و دوستم مرتضی می دونستند من ازش خوشم

میاد.البته نه مثل پسرای دیگه که از اون خوششون میومد،نمی دونم چطور براتون بگم که جنس دوست داشتنم فرق داشت.مرتضی

گفت:چرا ازش خوشت میاد؟نگاهی کردم و گفتم:معصومه!

دیگه هیچی نگفت و سوالی نپرسید و رفت.فردا بهم گفت:برو جلو،نترس .واگه ازش خوشت میاد باهاش ازدواج کن.

گفتم:آخه بد نام هستش،تازه گناهکار هم هستش.من خودم دارم می بینم.مرتضی گفت:خودت مگه نگفتی :معصومه!بهش

گفتم:منظورم این بود،چشماش معصومه.تازه مردم چی میگن!میگن یه دختر هوس باز و بدنام رو گرفته.با حرف مردم چی کار کنم؟!؟!

تازه از کجا بهش بعد ازدواج اعتماد داشته باشم؟!؟!؟! و با سابقش چیکار کنم؟!؟!؟!

 



:: موضوعات مرتبط: داستان , ,
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
:: ادامه مطلب ...
صداقت
جمعه 27 دی 1392 ساعت 11:27 | بازدید : 1340 | نوشته ‌شده به دست Masoud | ( نظرات )

یه پسر و دختر کوچولو داشتن با هم بازی میکردن . پسر کوچولو یه سری تیله داشت و دختر کوچولو چندتایی شیرینی با خودش

داشت . پسر کوچولو به دختر کوچولو گفت من همه تیله هامو بهت میدم؛ تو همه شیرینی هاتو به من بده. دختر کوچولو قبول کرد...

پسر کوچولو بزرگترین و قشنگترین تیله رو یواشکی واسه خودش گذاشت کنار و بقیه رو به دختر کوچولو داد. اما دختر کوچولو همون

جوری که قول داده بود تمام شیرینی هاشو به پسرک داد

همون شب دختر کوچولو با آرامش تمام خوابید و خوابش برد. ولی پسر کوچولو نمی تونست بخوابه چون به این فکر می کرد که

همونطوری که خودش بهترین تیله اشو یواشکی پنهان کرده شاید دختر کوچولو هم مثل اون یه خورده از شیرینی هاشو قایم کرده و

همه شیرینی ها رو بهش نداده ...

عذاب وجدان همیشه مال كسی است كه صادق نیست ...

آرامش مال كسی است كه صادق است ...

لذت دنیا مال كسی نیست كه با آدم صادق زندگی می كند آرامش دنیا مال اون كسی است كه با وجدان صادق زندگی میكند.



:: موضوعات مرتبط: داستان , ,
:: برچسب‌ها: آرامش "آرامش 'وجدان"زندگی "عذاب وجدان"پسر "دختر"دختر کوچولو"پسر کوچولو"خوابید" ,
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
پست ثابت
جمعه 9 ارديبهشت 1398 ساعت 12:29 | بازدید : 2659 | نوشته ‌شده به دست Masoud | ( نظرات )

زندگی با صدا شروع میشه اما بی صدا تموم میشه عشق با ترس شروع میشه اما با اشک تموم میشه....دوستی واقعی هر جایی شروع میشه اما هیچ جا تموم نمیشه.....پس
......I Love you
.......I Love you
........I Love you
........I Love you
........I Love you
.......I Love you
......I Love you
.....I Love you
....I Love you
...I Love you
..I Love you
.I Love you
.I Love you
.I Love you
..I Love you
...I Love you
...I Love you
.....I Love you
......I Love you
.......I Love you
........I Love you
........I Love you
........I Love you
.......I Love you
......I Love you
.....I Love you
....I Love you
...I Love you
..I Love you
.I Love you
.I Love you
.I Love you
..I Love you
...I Love you
....I Love you
.....I Love you
......I Love you
.......I Love you
........I Love you
........I Love you
........I Love you
.......I Love you
......I Love you
.....I Love you
....I Love you
...I Love you
..I Love you
.I Love you
.I Love you
..I Love you
...I Love you
.....I Love you
......I Love you
.......I Love you
........I Love you
........I Love you
........ I Love you
.......I Love you
......I Love you
.....I Love you
....I Love you
...I Love you
..I Love you
..I Love you
.I Love you
.I Love you
..I Love you
...I Love you
....I Love you
.....I Love you
......I Love you
.......I Love you
.......I Love you
........I Love you
........I Love you
........I Love you
.......I Love you
......I Love you
.....I Love you
....I Love you
...I Love you
..I Love you
.I Love you
.I Love you
.I Love you
..I Love you
...I Love you
...I Love you
.....I Love you
......I Love you
.......I Love you
........I Love you
........I Love you
........I Love you
.......I Love you
......I Love you
.....I Love you
....I Love you
...I Love you
..I Love you
.I Love you
.I Love you
.I Love you
..I Love you
...I Love you
....I Love you
.....I Love you
......I Love you
.......I Love you
........I Love you
........I Love you
........I Love you
.......I Love you
......I Love you
.....I Love you
....I Love you
...I Love you
..I Love you
.I Love you
.I Love you
..I Love you
...I Love you
.....I Love you
......I Love you
.......I Love you
........I Love you
........I Love you
........ I Love you
.......I Love you
......I Love you
.....I Love you
....I Love you
...I Love you
..I Love you
..I Love you
.I Love you
.I Love you
..I Love you
...I Love you
....I Love you
.....I Love you
......I Love you

 

 

 

 

 

 

 

 

 



:: موضوعات مرتبط: داستان , جملات کوتاه , جدایی , خنده دار , عکس , خدا , اس ام اس , دل نوشته... , ,
:: برچسب‌ها: اس ام اس فاز سنگین , آرشیو شاخ ترین اسمس های فازبالا , اس ام اس خاص , اس ام اس فاز سنگین , پیامک فاز سنگین ,
|
امتیاز مطلب : 747
|
تعداد امتیازدهندگان : 196
|
مجموع امتیاز : 196
نامه عاشقانه یانفرت.....روش جدید حرف گفتن.......
یک شنبه 28 فروردين 1390 ساعت 10:11 | بازدید : 957 | نوشته ‌شده به دست Masoud | ( نظرات )

سلامی به گرمی تب


از صمیم قلب میگویم

.
.
.
علاقه و محبتی كه به تو ابراز میكردم


دروغ و بی اساس و در حقیقت نفرت من نسبت به تو


روز به روز بیشتر میشود و هرچند تورا بیشتر میشناسم


به دورویی تو بیشتر پی می برم




:: موضوعات مرتبط: داستان , ,
|
امتیاز مطلب : 22
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
:: ادامه مطلب ...
تفاوت عاشق بودن وکسی رادوست داشتن
یک شنبه 28 فروردين 1390 ساعت 9:40 | بازدید : 1676 | نوشته ‌شده به دست Masoud | ( نظرات )

سلاممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممم

به دوستای گلمممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممم

امروز چند تا مطلب براتون گذاشتم که امیدوارم خوشتون بیاد در مورد  رفتارهایی که در مقابل کسی که دوسش دارین و کسی که عاشقش هستین انجام میدین هستش.
بین کسی که عاشق شده است و کسی که تنها شخصی را دوست دارد تفا وتهایی است . نکات زیر به شما کمک میکنه تا این تفا وتها را درک کنید.
1- هنگام دیدن کسی که عاشق او هستید تبش قلب شما زیاد شده و هیجان زده خواهید شد اما هنگامی که کسی را می بینید که آنرا دوست دارید احساس سرور و خوشحالی می کنید.

2- هنگامی که عاشق هستید زمستان در نظر شما بهار است ولیکن هنگامی که کسی را دوست دارید زمستان فقط فصلی زیبا (زمستانی زیبا) است.

3- وقتی به کسی که عاشقش هستید نگاه می کنید خجالت می کشید ولیکن هنگامی که به کسی که دوستش دارید می نگرید لبخند خواهید زد.

4- وقتی در کنار معشوقه خود هستید نمی توانید هر آنچه که در ذهن دارید بیان کنید اما در مورد کسی که دوستش دارید شما توانایی آن را دارید.

5- در مواجه شدن با کسی که عاشقش هستید خجالت می کشید و یا حتی دست و بای خود را گم می کنید اما در مورد فردی که دوستش دارید راحتتر بوده و توانایی ابراز وجود خواهید داشت.

6- شما نمی توانید به چشمان کسی که عاشقش هستید مستقیم و طولانی نگاه کنید (زل بزنید)اما می توانید در حالی که لبخند ی بر لب دارید مدتها به چشمان فردی که دوستش دارید نگاه کنید.

7- وقتی معشوقه شما گریه میکند شما نیز گریه خواهید کرد و اما در مورد کسی که دوستش دارید سعی بر آرام کردن او میکنید.

8- احساس عاشق بودن و درک آن از طریق نگاه ( دیدن ) است اما در درک دوست داشتن بیشتر از طریق شنوایی است ( از طریق ابراز علاقه بصورت کلامی ).

9- شما می توانید یک رابطه دوستی را بایان دهید اما هرگز نمی توانید چشمان خود را بر احساس عاشق بودن ببندید چرا که حتی اگراینکار را بکنید - عشق همانند قطره ای در قلب شما و برای همیشه باقی خواهد ماند.

 

چقدر دوست داشتم دیگران حرفهایم را بفهمند
و چقدر دوست داشتم نگاه خیس مرا درک کنند
چقدر دلم می خواست یک نفر به من بگوید

 چرا لبخندهای تو اینقدر بی رنگ است 

   اما کسی نبود همیشه من بودم و

من و تنهایی و

این دفتر شعرم...



:: موضوعات مرتبط: داستان , ,
|
امتیاز مطلب : 18
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
اولین كسی كه عاشقش میشی دلتو میشكونه و میره...
یک شنبه 28 فروردين 1390 ساعت 9:40 | بازدید : 1074 | نوشته ‌شده به دست Masoud | ( نظرات )

اولین كسی كه عاشقش میشی دلتو میشكونه و میره .

دومین كسی رو كه میای دوست داشته باشی و از تجربه قبلی استفاده كنی دلتو بدتر

میشكنه و میزاره میره .

بعدش دیگه هیچ چیز واست مهم نیست و از این به بعد میشی اون آدمی كه هیچ وقت

نبودی .

دیگه دوست دارم واست رنگی نداره .. 

 

 



:: موضوعات مرتبط: داستان , ,
|
امتیاز مطلب : 19
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
:: ادامه مطلب ...

تعداد صفحات : 2
صفحه قبل 1 2 صفحه بعد